داستان در مورد چند نفر است که دست به سرقت مقداری گردنبند طلا میزنند. اما در ادامه یک نفر از آنها با گردنبند ها تنها میماند. او به دنبال همه آنها می رود تا بفهمد ...
به چه می خندی فقط اسم نمایش نیست. این سوالی است که نویل مدت هاست سعی می کند به آن پاسخ دهد. زیرا آنچه را که او آزاردهنده میداند، برای دیگران خندهدار است.
یک برادر و خواهر با ساحری که نوجوانان را فریب داده و به خانه خود کشانده تا بتواند آنها را کشته و بخورد تا بدین وسیله جوانی و زیبایی خود را بدست آورد می جنگند...
ساتر کیلی پسر نوجوانی است که از زندگی اش رضایت کامل دارد اما مشکل او این است که هدفی را در زندگی اش دنبال نکرده و فقط در روز زندگی میکند. اما زمانی که ساتر ...
داستان در مورد یک زن و شوهر است که در قمار شکست خورده و مبلغ بسیار زیادی به یک قاچاقچی بدهکار می شوند، آنها برای تهیه این پول به لسآنجلس سفر کرده و طرح یک ...
قصه این فیلم درباره دختری آمریکایی به نام کیت است که پدرش از سناتورهای جمهوریخواه مجلس سنا و از مخالفین اصلی ایران است و پسری ایرانی به نام بن که پدرش در ایران از مخالفین سر سخت آمریکا و هرگونه توافقی با آنها است. کیت و بن چند سالی است در آمریکا با هم ازدواج کرده و زندگی آرامی دارند تا این که شرایط به گونهای پیش میرود که دو پدر کنار هم قرار میگیرند.
هنگامی که چارلی باند درمییابد مبتلا به یک بیماری لاعلاج شده است، تصمیم میگیرد همراه پسرش لئو که سالها از او دور بوده است آخرین ماههای زندگیش را سپری کند. اما در این بین آنها ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...