یک مرد جوان «رایلی باس» پس از سه سال در نیروی دریایی به زادگاه کوچک غرب میدوسترونخود بازمیگردد و تلاش میکند زندگی جدیدی را در کنار مادر و خواهرش آغاز کند. رایلی متوجه میشود که دوست دخترش در غیبت او با یک مرد ثروتمند ازدواج کردهاست. با این حال، او مایل
وقتی پسر یک دامدار کوچک محافظه کار از رفتن به جنگ ویتنام امتناع می کند، پدرش او را طرد می کند. پانزده سال بعد، مادرش از او میخواهد که به خانه بازگردد و برای آخرین بار تلاش کند تا با پدر همچنان مغرور و سرسختش صلح کند.
داستان یک توسعهدهنده بیرحم املاک و مستغلات که توسط ارواح خشن قبایل بومی آمریکا که او قتل عام کرده است تسخیر و او را مجبور میکند برخلاف میلش به کشتار بومیان بپردازد.
"هنری هارت" هنرمند موفق نیویورکی برای مراقبت از پدربزرگ پیرش که او را بزرگ کرده به شهر دوران کودکی اش بازمی گردد.با بازگشت به شهر او باید با "دین استوارت" بهترین دوست دوران دبیرستان خود ...
زنی (ژاکلین بیست) که پس از بیست و پنج سال شوهرش به او خیانت کرده و ترکش می کند، او به کنار دریاچه ای که اولین بار عاشق شده میرود و با مردی (اریک مابیوس) که اولین عشق او است...
چندین سال پس از مرگ دیک بوک و پدرش ، جیل کینمونت و مادرش لس آنجلس را ترک می کنند تا تابستان خود را در زادگاه خود ، بیشاپ ، کالیفرنیا بگذرانند. آنها یک خانه تابستانی را از یک راننده کامیون خوش تیپ به نام جان اجاره می کنند ...
یک خانواده ی به ظاهر بی نقص، باید با مشکلات دختر نوجوان پانزده ساله شان که برای مدت زیادی آن ها را نادیده گرفته بودند، روبرو شوند. او رفتار های خشونت آمریزی از خود نشان می دهد و خانواده اش فکر می کنند که عامل این تغییر رفتار ناگهانی دوست پسرش است.
داستان فیلم در اوایل دهه 1980 اتفاق افتاده و دستگیری "کلنل بردوک" در جنگ ویتنام و اسارت آنها به همراهی اسرای جنگی آمریکایی در اردوگاهی وحشتناک و نقشه فرار آنها را روایت می کند...
«هال لارسن» (بلک) آدم زن باره ي نفرت انگيزي است که به توصيه ي پدرش در جست و جوي زني ايده آل و رؤيايي در کلوپ هاي شبانه ول مي چرخد؛ ولي با هيپنوتيسمي مسخره ...