آیودیا (وانشا پرسیلا) و دیتو (آدیپاتی دولکن) به مدت دوازده سال با هم دوست صمیمی بوده اند. در تمام این مدت، دیتو به صورت مخفیانه عاشق آیودیا بوده اما این عشق خود را بروز نداده است. یک روز آیودیا به او می گوید که قرار است ازدواج کند و...
میلئا تصمیم گرفت برای جلوگیری از پیوستن دیلن به یک گروه موتور سواری، از او جدا شود. این کار تنها بلوفی بود که برای هشدار دادن به دیلن و ترساندن او انجام شد اما این جدایی تا زمان بزرگ شدن آن ها و فارغ التحصیل شدنشان از دانشگاه ادامه یافت...