موجودی ناشناخته در راهرو های عمارتی متروکه سکونت دارد. دو دوست وارد این عمارت شده و متوجه می شوند که تمام راه های خروج بسته شده اند. موجودی که در این عمارت به دنبال آن هاست تشنه ی خونشان بوده و هیچ راه فراری وجود ندارد.
وقتی "جین درمنت" بدشانس, از مرگ عمه الکساندرا باخبر شد، انتظار داشت که با ارث به جا مانده ار او زندگی ش را سروسامان دهد. اما در عوض خود را درگیر نبرد با زامبی های خون اشام می بیند و برای نجات زندگی خود مبارزه می کند.
بعد از یک قرار بد، میلی به هوش میاید و میبیند که به یک صندلی بسته شده است و کسی که این کار را کرده روبرویش است. او هر کاری انجام میدهد تا به او بفهماند که دوستش دارد، حتی اگر به قیمت جانش تمام شود. آیا او میتواند قبل از اینکه وقتش تمام شود خودش را آزاد
دو دختر در اروپای شرقی در حال بازگشت به خانه خود از مهمانی، با اتومبیل بدون سیگنال GPS سر از جنگلی عجیب و غریب در می آورند که حتی اهالی بومی منطقه نیز پایشان را در آنجا نمی گذارند. در ادامه...
در میان حومه باشکوه انگلیس که روی کانالها قرار گرفته است ، دو خواهر و دوست پسرشان برای تعطیلات آخر هفته آرام و در یک لنج حرکت می کنند و از جهش های ماهی گوشتخوار در کمین آب ، آماده و منتظر تغذیه خبر ندارند.
این فیلم داستان مارکوس کینگ را روایت میکند ، یک گاگستر بازنشسته که روشهای قدیمی خود را کنار گذاشته است. وی تجارت خود را به حومهی شهر منتقل میکند و بهترین و سازماندهایترین جرمهای قرن ...