Ivan Semciuc (a journalist), is a charismatic man nonetheless guilty of cynicism and lack of compassion. A seemingly meaningless sexual encounter with a translator in a hotel room in Kabul produces a vital revolution in Ivan's unshakeable lifestyle. After Ivan's arrival back to Bucharest, Ioana is found dead, with her wrists cut. Ivan starts living in the absent presence of Ioana, who is starting to be more vivid in death than in life.
در آگوست سال 1983، معماری به نام "دینو نیگو "با همسر و دو فرزندش در ساحلی در نزدیکی یک منطقه صنعتی حضور دارند. او دستگیر میشود و به مرکز پلیس بخارست منتقل میشود و در آنجا در یک سلول زندانی میشود که...
Three heavy boozers - a Romanian (Horatiu Malaele), a Russian (Igor Caras-Romanov) and a Bulgarian (Mihai Gruia Sandu) - are tripling away their... happiness, into vodka, at "The Happy Immigrant", a joint kept by a Turk. The fauna of this venue is made up out of the Babel Tower's survivors: immigrants who had chosen Romania, as a country where everything is possible. The predictions included... A police raid chases away the pub's barflies. The three professional boozers stop from running just in
رامون آدم مهربانی است، سعی می کند کارهای خوب انجام دهد، اما آنها را بسیار بدتر می کند. او به دنبال آن شخص خاص است و در نهایت به بخارست می رسد، زیرا مشکلاتی به دنبال او است.
یک افسر راهنمایی و رانندگی که دوست دارد نقش کارآگاه را بازی کند، شروع به تحقیق در مورد یک پرونده می کند و خطراتی فراتر از آنچه که فکر می کرد یک دزدی ساده از کتابفروشی بود، کشف می کند.
ایلی از زندگی آسان یک پلیس روستایی لذت می برد. انفعال او در طول یک سری حوادث خشونت آمیز به زودی او را به شریک قتل تبدیل می کند. تنش در روستا جمع می شود و ایلی را مجبور می کند تصمیم نهایی را بگیرد.
دختر «رابین هود» زمانی که پی می برد پدرش توسط «پرنس جان» اسیر شده است، به پسر «شاه ریچارد» و جانشین برحق سلطنت کمک می کند تا دوباره تاج و تخت را بدست آورد و ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...