داستان یک ستاره مشهور سینما که قصد دارد از طرفداران افراطی خود فاصله بگیرد، لذا صاحب مزرعه هاوایی را استخدام می کند تا برای چند هفته جای خود را با او عوض کند.
لیدی آلیس مارشمورتون باید به زودی ازدواج کند و کارکنان قلعه توتنی بر روی اینکه چه کسی را انتخاب می کند، با آلبرت جوان شرط بندی می کنند. پس از اینکه آلیس برای دیدار با فردی به لندن رفت...
جورج با یکی از قربانیان یک حادثه اشتباه گرفته شده و به بیمارستان فرستاده می شود. او تحت یک عمل جراحی غیر ضروری قرار گرفته و بعد از آن با پرستار گریس آشنا می شود. گریس به جراحت هایی که تا کنون به او وارد شده است، جراحت روانی را نیز اضافه می کند...