سی سال پیش، اندری سیمینویچ فیلیپوف، رهبر مشهور ارکستر بولشوی به دلیل استخدام یک نوازندهی یهودی از کار اخراج میشود. اکنون به طور اتفاقی متوجه میشود که تئاتر پاریس از ارکستر بولشوی دعوت کرده تا ...
جورج قربانی و بازیچه همکلاسی هایش است. روزی از روزها کاسه صبرش لبریز شده و به آنها شلیک می کند. اما بهترین و تنها دوستش، بلز، به جای او متهم می شود و به 7 سال زندان در بیمارستان روانی محکوم می شود.
زهره که متقاعد شده طلاق او را از دختر کوچکش جدا میکند، با وجود رفتار خشونتآمیز شوهرش نمیتواند خودش را راضی به ترک او کند. او در سکوت از ضربات او رنج میبرد. اما همه چیز وقتی با چانگ سو آشنا میشود تغییر میکند.
هانا بلكاسم جذاب، سی ساله، این ژن را از والدینش به ارث برده است: او قادر به نه گفتن است. و از آنجا که او مدیر منابع انسانی یک شرکت بزرگ است، چنین بیماری نیز بدون مشکل خالی از لطف نیست، به ویژه هنگامی که مجبور است...
نور فردی خوشایند و بامزه است که به عنوان حسابدار در یک مرکز تناسب اندام در پاریس فعالیت می کند. همه او را دوست دارند ، اما او در تلاش های عاشقانه اش هیچ شانسی ندارد زیرا او با ظاهری غیرعادی اضافه وزن دارد. دوستان نزدیک او سعی می کنند ...
«امانوئل جولی» شهردار شهر «مونت فرمیل» در پشت پرده برنامه های سیاسی اولیه تیم شهری انتخاب میشود،اما مشکلات شخصی اعضای تیم مانع اجرای این سیاست جدید میشود.
وقتی که رئیس یک فرد خلافکار توسط یک پلیس فاسد به قتل می رسد، او مجبور می شود برای سرعت بخشیدن به کار پلیس با آن ها همکاری کند و مجبور به دفاع از بی گناهی خود نیز می شود.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...