نورا و هه سونگ، دو دوست دوران کودکی عمیقاً مرتبط، پس از مهاجرت خانواده نورا از کره جنوبی از هم جدا می شوند. 20 سال بعد، آنها برای یک هفته سرنوشت ساز دوباره گرد هم می آیند و با عقاید عشق و سرنوشت روبرو می شوند.
داستانی امروزی در اقتباس از یک قدیس باستانی: فرانسیس آسیزی مقدس، اولین راگامفین (فرد بینوا). این فیلم سومین و آخرین فیلم از "سه گانه راگامفین" می باشد.
یک نویسنده ی جوان در کلیسایی در شهری کوچک، کشیش شده و آرزو دارد دنیا را تغییر دهد. او مشکوک شده است که همسایه اش امنیت خانواده اش را تهدید می کند و این موضوع اوضاع را به شدت تغییر می دهد...
پس از بدشانسیهای بسیار، "فین" امیدوار است با فرا رسیدن سال جدید شانس به او روی بیاورد. یک نابغه پانزده ساله به نام "توبی" دقیقا آن چیزی نیست که او انتظارش را داشت...
یک ستاره بسکتبال 18 ساله که به استخدام دانشگاه کورنل درآمده بنظر می آید بیرون از خانه زندگی خوب و کم نقصی دارد اما در خانه او مدام در حال جنگ و دعوا با پدر ...
فیلم چندین داستان مختلف را روایت می کند. مردی که به قصد انتقام ، به سراغ قاتل پسرش می رود، خانواده ای که برای نجات جان فرزندانشان تلاش می کنند ، مادر و دختری که ...
در آمریکایی که توسط جرم و جنایت ویران شده است،دولت سالانه در دوره ای دوازده ساعته جرم و جنایت را قانونی اعلام می کند.شبی یک خانواده با تصمیمی بزرگ روبرو می شوند وقتی یک غریبه ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...