پس از ملاقات بابی هالوی بیست و دو ساله و ریمز و روسون بیست و پنج ساله در J.B. Martin Co برای همکاری، آنها تصمیم میگیرند که به اختراعات بی فایدهی خود بپردارند. ریمز همواره فردی رویا پرداز بوده و به دنبال اهداف دست نیافتنی است. پس از شکست در یکی از اخترا
ارتش آمریکا از طرف اقوام زندانیان سفید پوست کومانچیها تحت فشار است تا آنها را آزاد سازد. یک مارشال فاسد، گوتری مک کیب توسط یکی از گروهبانان ارتش متقاعد می شود تا در مذاکره با ...
مرد جوانی از بوستون با امید به بازگرداندن ثروت خانواده اش راهی غرب می شود تا به طلافروشی کالیفرنیا دستبرد بزند ، اما دوست فداکارش برای یافتن وی و آوردنش به خانه پای در مسیر ماجراجویی می گذارد.
دهه ی 1860. سرخ پوستان قبیله ی شاین از قلمروشان در یلوستون به قرارگاهی 1500 مایل دورتر در اوکلاهما منتقل شده اند. آنان که از انتظار برای رسیدن کمک های دولت فدرال به ستوه آمده ...
وقتی هواپیمای یکی از خطوط تجاری در سفری بر فراز اقیانوس آرام دچار مشکل در قسمت موتور می شود،خلبان تمرکز خود را از دست داده و کمک خلبان "دن رومن" مسئول به سلامت نشاندن هواپیما ...
در کشتی باری گلنکرن، زندگی خدمه در ترس، تنهایی و سوءظن می گذرد. مردان الکل قاچاق کرده و زنان با یکدیگر می جنگند، جاسوسی یکدیگر را می کنند، اما وقتی مرگ از راه می رسد ...
"کام کالوی" و خانوادهاش که در منطقه ای پر از جنگل در نیو انگلند زندگی میکنند. "کام" آرزو دارد که یک پناهگاه برای غازها بسازد که هر ساله بر فراز منطقه پرواز میکنند و چندین طرح را برای خرید یک دریاچه در نظر دارد .
وقتی برادر خلیفه بغداد تاج و تخت را تصاحب می کند،او به همراه گروهی مخفی می شود.هر دو برادر به یک دختر زیبا علاقه مند بوده و بین قدرت و عشق واقعی گرفتار شده اند...
پسری نوجوان که توسط گرگها بزرگ شده است، به دهکده ای در هند رفته و تلاش می کند با زندگی در کنار انسانها خو بگیرد. او زبان انسانها را یادگرفته و با دیدگاه خود از ...
"مت مسترز" جوان از پدر خود که هرگز او را ندیده متنفر است.به نظر می رسد او مادرش را در حال مرگ تنها گذاشته است.این احساس او باعث ایجاد تنفر بین مردم کوهستان شده است.اما ...
یک سناتور به نام رانسوم استادارد برای تشییع جنازه و تدفین مردی فقیر به شهر شینبون بازمی گردد و برای یک خبرنگار کنجکاو، داستان واقعی مردی که لیبرتی والانس را از پای درآورد را بازگو ...
هیزل فلگ اخباری دریافت می کند مبنی بر اینکه خبر مرگ او بر اثر مسمویت رادیوم یک تشخیص اشتباه بوده است. او خوشحال است چون با پولی که کارخانه در اختیارش قرار داده به نیویورک ...