سریال درباره یک خانواده می باشد که همگی پلیس هستند و هر کدوم در زمانی که پلیس بودند وقتشون رو صرف اجرای قانون کردند . فرانک ریگان که نقش پدر خانواده رو بازی می کنه رئیس پلیس شهر نیویورک بوده که در دوران خدمتش فردی باسیاست و با شهامت بوده . پسر بزرگش دینه قبلا سرباز در عراق بوده و الان کاراگاه خصوصی هست . دختر خانواده ارینه که بازپرش بخش قضایی در نیوروک ، الان از پدرش جدا شده و تنها زندگی می کنه . جیمی هم که کوچیکترین فردخانواده ست در رشته حقوق از دانشگاه هاروارد تازه فارغ التحصیل شده و بهخاطر اینکه کل خانواده پلیس هستند اونم به شغل خانوادگیش برگشت . دوست دختر جیمی اون تا سال اول در رشته حقوق همراهی می کنه بعد با اتفاقاتی که برای جیمی می یوفته اونم پلیس مخفی می شه که پدرش از این جریان خبر نداره …
داستان یک دامپزشک کاریزماتیک اما ناپایدار که از نظر ذهنی توجه کارگردانان فیلم مستند را جلب می کند که آماده هستند از داستان وی برای فیلم خود استفاده کنند.
در حالیکه آتش جنگ جهانی دوم شعله ور می شود، نیروهای متفقین نازیها را از شمال آفریفا به عقب می رانند. وقتی نازیها به انتهای کار خود نزدیک می شوند، سلاح نهایی خود را آزاد ...
در اواخر دهه 80 / اوایل دهه 1990، ترسناک ترین نبرد رپر های MC (هنرمندی که معمولاً خودش اقدام به تولید موسیقی برای اشعارش میکند) در کوئینز، نیویورک، مربوط به یک دختر نوجوان خشمگین بود که وزن دنیا را بر دوش خود حمل می کرد. لولیتا روکسان در سن 14 سالگی... »
داستان «جوکر» در دههی 1980 میلادی روی میدهد و زندگی «آرتور فلک» استند-آپ کمدین شکستخوردهای را روایت میکند که با طرد شدن از سوی جامعه به دنیای زیرزمینی جنایت در شهر گاتهام گرایش پیدا میکند...
زمانی که رپ خوان مبارز Azealia Banks در یک گروه شعر ثبت نام می کند ، فکر می کند که شعرهایش, پروفسور دیکسون, یعنی معلمش را تحت تاثیر قرار می دهد. در عوض پروفسور دیکسون ...
یک ستاره بسکتبال 18 ساله که به استخدام دانشگاه کورنل درآمده بنظر می آید بیرون از خانه زندگی خوب و کم نقصی دارد اما در خانه او مدام در حال جنگ و دعوا با پدر ...
داستان در مورد یک سگ پاکوتاه بامزه می باشد که مدام از یک صاحب به صاحبی دیگر پاسکاری می شود. صاحبان او شامل دو زن و شوهر، یک پرستار دامپزشکی، یک فیلمنامه نویس و یک ...
جيمی کانلون، خلافکار و آدمکش، يک شب مجبور میشود تا بين دو نفر يکی را انتخاب کند: پسر غريبهاش، مايک، که زندگیاش به خطر افتاده است يا بهترين دوست قديمیاش، شان مگواير سردسته خلافکارها، که ...
جورج (ریچارد گیر) که بی خانمان است روزهای زندگی اش را صرف پیدا کردن غذا، الکل و پناهگاهی برای شب را به صبح رساندن است، تا اینکه یک روز دوستی را ملاقات می کند که ...