هرینگتون نویسندهی یک مجموعه کتاب است، اما موفقیت تجاری او را به گوشهگیری تلخی کشانده است. وقتی او برای جشنوارهی سالانهی کریسمس به زادگاهش بازمیگردد، آوریل، مسئول روابط عمومی انتشاراتی که با او کار میکند، به او ملحق میشود.
Ex-TV host Lex finds herself spending Christmas in a chalet with her son, ex-husband, and his new girlfriend. To avoid things getting too close to home, she volunteers to work at the chalet, all while documenting it for her new followers.
داستان امیلی را دنبال میکند که پس از از دست دادن بیناییاش، برای کنار آمدن با واقعیت جدیدش تلاش میکند و گارث، یک سگ راهنمای بالقوه که با آموزشهایش مشکل دارد. با کمی کمک، هر دو در گذارهای مهم خود پیشرفت میکنند.
After a near-fatal car accident, Sam (Meyers) wakes to discover he is trapped in an abandoned hospital by mysterious and sinister forces that have no intention of letting him leave.
امبر مورلی، طراح گرافیک و تصویرگر مشتاق کتاب داستان در منهتن، وقتی میفهمد مزرعه درخت کریسمس مادربزرگش را به ارث برده است، شگفتزده میشود. او به زادگاهش ویلو هیل برمی گردد آن را بفروشد.
Follows a half human and half werewolf, as she finally finds a place where she fits, but, when a devious plan to destroy Monster High threatens to reveal her identity, she must learn to embrace her true monster heart and save the day.
با پیروی از سوزان مک براید و سه دختر خواندهاش، به نظر میرسد که زمان بسیار خوبی برای یک گردهمایی خانوادگی است، اما خواهران هر کدام با چالشهای منحصربهفردی دست و پنجه نرم میکنند که این موقعیت خاص را تهدید میکند.
"جسی دیل" شیرینی فروش نسل سومیست که شیرینی فروشی خود را بیش از هر چیز دیگر در دنیا دوست دارد. وقتی دلال ها تهدید می کنند که ساختمان او را می خرند و او رابیرون می اندازند، او باید تمام تلاش خود را برای نجات نانوایی اش به کار گیرد...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...