ولورین کید مردی را میکشد و به نظر میرسد که استیو هاوارد این کار را کرده است. اما پدر استیو متوجه میشود که گلوله از اسلحهای که متعلق به کید بوده، شلیک شده است. کید و استیو هر کدام یکی از اسلحههای دسته عاجی را دارند که سالها پیش، زمانی که پدرانشان با هم اختلاف داشتند، از آن استفاده میکردند. استیو که برای گرفتن کید عازم شده بود، توسط افرادش دستگیر میشود.
روبی کارتر ملکه زیبایی کلوپ های شبانه آمریکا برای کار خود از سنت لوئیس به نیواورلئان می رود (که به سبک وسترن) است. او بیشتر برای فرار از شر یک بوکسور حرفه ای به نام تایگر کید این کار را می کند و بعد به خاطر جذابیتش در "کلاب سنسیشن" (کلاب احساس) که توسط آس
پس ازبروز یک اتفاق ناگهانی ,راننده ی مکزیکی، با اندک پس انداز خود یک دامداری را با شریکش راه اندازی می کند .اما با زمین خواران و دامداران بی رحمی مواجه می شوند...
Dusty Gardner, bringing a herd up the Chisholm Trail, is looking for water. Belle Turner has water but wants an exorbitant price for it. When Dusty and his men start a well, Belle and her ... See full summary »
دو فروشنده ی بادام زمینی با رئیسشان به مشکل بر می خورد و برای فرار از او در قطاری مخفی می شوند که به سمت غرب حرکت می کند. آن ها در مزرعه ای به عنوان کابوی مشغول کار می شوند اما هیچ یک از آن ها نه درباره ی کابوی ها و نه درباره ی اسب ها هیچ اطلاعاتی ندارد.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...