سیلویا یک تاجر جاه طلب و صاحب یک شرکت جواهرات موفق است. با این حال، هنگامی که او به یک انجمن مخفی برای کارآفرینان زن می پیوندد، اتفاقات عجیبی برای او رخ می دهد.
دکتر آلبرت بک پس از فرار از زندان روانی در یک خانه خالی پنهان می شود تا اینکه صاحبان جدید آن به خانه نقل مکان می کنند. او برای عدم مواجه شدن با مادر بیوه مجبور به فرار به داخل اتاق زیر شیروانی می شود و از بالا به تماشای وی می نشیند و محو جذابیت دختر جوانش
در یک شب سال تحویل برفی و سرد، بابانوئل به اشتباه سگ خانواده را میدزدد. اعضای خانواده ماجراجویی حماسی را در این دوازده روز کریسمس به سمت قطب شمال آغاز میکنند تا سگ دوستداشتنی را پس بگیرند.