نوامبر سال 1793. «ژرژ دانتون» (دوپارديو)، عضو کميته ي امنيت عمومي و يکي از بنيانگذاران حکومت «ترور»، هم راه دوستش «ماکسيميليان دو روبسپير» (پشونياک). پس ازتبعيدي کوتاه و خود خواسته به پاريس قحطي زده باز ...
داستانی در مورد پسری به نام بنی است که علاقه ی زیادی به تماشای فیلمهای خشن دارد. او فیلمهای خشن زیادی دیده است از جمله فیلمی خانگی از کشتن یک خوک. مدتی بعد بنی دختری ...
"برونو"، پس از بازگشت از یک سفر کاری به فنلاند، متوجه می شود همسرش "ماریان" می خواهد او از همسر و فرزندش دوری کند. تلاشی با تنهایی و کنار آمدن با شرایط جدید به وجود ...
"اسکار ماتزرات" پسر دلال محلی پسری غیر عادی است.او در برابر اجتماع ایستادگی کرده و طبل حلبی اش تبدیل به نماد مخالفت در برابر طرز فکر خانواده و دوستانش می شود.اما هیچکس به حرفهای او ...
"کاترینا بلوم" یک پیشخدمت خوشتیپ آلمانی است.او با"لودویگ" برخورد کرده و در نگاه اول عاشق هم می شوند.آنها شب را با هم می گذرانند.صبح روز بعد پلیس وارد آپارتمان شده و به دنبال "لودویگ" می ...
"مردی به اسم هافمن" که در شک شب منتظر رسیدن همسرش از کار می باشد، با دیر کردنش نگران شده و به محل کار همسرش می رود. پلیس هم آنجاست و دور حلقه ای از طرفداران اصلاحات اساسی حلقه زده است. هافمن از بین آنها فرار کرده و به داخل ساختمان می رود اما ضربه ای به سر
ماریا اندرز که در اوج فعالیت حرفهای اش قرار دارد ازش خواسته میشود نقشی را که 20 سال پیش از او یک چهره ی معروف و مشهور ساخته بود را دوباره ایفا کند...