Hitman Narumi is asked to rescue a kidnapped businessman who is involved in an air defense project. Narumi nearly succeeds but a stray shot kills the hostage. Nevertheless the person who hired Narumi now has another mission for him.
When Takeo Natsuki with his two sidekick troublemakers meet a girl whose father is resisting a forced eviction to make way for a construction site, they come up with their own plans to solve the problem.
یک کارمند حقوقبگیر شرکتی که ظاهراً کارآمد است، شبانه بهعنوان یک جنایتکار شرور زندگی مضاعفی را پشت سر میگذارد. در یک طرح بازپرداخت، او به دنبال تسلط بر شرکتی است که او را به کار میگیرد.
هنگامی که یک آمریکایی در مسافرخانه ای ژاپنی به قتل می رسد، کارآگاه پلیس توکیو مونسو رد قاتل را به شهر نیویورک دنبال می کند. در آنجا کارآگاه شوفتان به او ملحق می شود و با هم این جنایت را حل می کنند.
روایت خانواده استریو ژاپنی: پدر احمق نمی تواند با کسی ارتباط برقرار کند. مادر یک زن خانه دار ناامید است. پسر بزرگتر یک فرد نسبتا موفق است. اما پسر کوچکتر ...
Toko, who after a miscarriage, was left to the lust of a young man she met, but she escaped due to the robbery of Sarakin Company. Before Toko, who stood in a dead end, she no longer had "home, " "love, " and even "freedom."
BJ is a relatively unknown blues singer who scraps some bars in Yokohama. He does not earn much with it and to make ends meet he also acts as a private detective.
کارآگاه نيويورکي، «نيک کانکلين» (داگلاس)، و هم کارش، «چارلي وينسنت» (گارسيا)، خلافکار ژاپني، «ساتو» (ماتسودا) را که خود دستگير کرده اند به اوزاکا مي برند. اما «ساتو» در همان فرودگاه با کمک افرادش مي گريزد ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...