داستان یک خانواده ساکن حومه شهر که با مرگ پسر 19 ساله خود به دلیل مصرف بیش از حد هروئین که حاوی فنتانیل بود، دست و پنجه نرم می کنند. این فیلم به این سوال می پردازد که چه کسی مسئول این فاجعه است.
سریال درباره یک خانواده می باشد که همگی پلیس هستند و هر کدوم در زمانی که پلیس بودند وقتشون رو صرف اجرای قانون کردند . فرانک ریگان که نقش پدر خانواده رو بازی می کنه رئیس پلیس شهر نیویورک بوده که در دوران خدمتش فردی باسیاست و با شهامت بوده . پسر بزرگش دینه قبلا سرباز در عراق بوده و الان کاراگاه خصوصی هست . دختر خانواده ارینه که بازپرش بخش قضایی در نیوروک ، الان از پدرش جدا شده و تنها زندگی می کنه . جیمی هم که کوچیکترین فردخانواده ست در رشته حقوق از دانشگاه هاروارد تازه فارغ التحصیل شده و بهخاطر اینکه کل خانواده پلیس هستند اونم به شغل خانوادگیش برگشت . دوست دختر جیمی اون تا سال اول در رشته حقوق همراهی می کنه بعد با اتفاقاتی که برای جیمی می یوفته اونم پلیس مخفی می شه که پدرش از این جریان خبر نداره …
یک اقتباس سینمایی از رمان "جیم کریس" که تلاشهای یک زوج را به تصویر می کشد, که در اواسط زندگیشان برای بهبود روابط خود به مکانی که عاشق آن بودند ,بازمی گردند.
در شهر کوچک" دیکسی"، کلانتر فقید کاملاً راضی بود که رئیس یک جامعه جدا از هم شود. در آنجا برادران ثروتمند ، "هارلان" و "میسون دیویس" ، ارباب هستند. جانشین وی ، جانباز جنگ جهانی دوم، "فرانك ریچاردز"، دیدگاه مدرن تری دارد ...
بدترین دوستان داستان دو دوست دوران کودکی است که مجبور می شوند در بزرگسالی به دوستی خود فکر کنند. هنگامی که جیک (ریچارد تن) در یک تصادف رانندگی مجروح می شود، تنها کسی که مایل به ... »
یک مسابقهی بین المللی میان تیم های هاکی سراسر جهان در لس آنجلس برگزار میشود. مربی "گوردون بومبی" هدایت تیم آمریکا را به عهده میگیرد. او تیم معروف به "اردکهای توانا" را دور هم جمع ...
شيکاگو. شبي در يک مهماني، مردي از طبقه ي کارگر به نام «تام» (بيکن) به شوخي از خواهر زنش، «ليزا» (داگلاس) مي خواهد که او را هيپنوتيسم کند. «تام» خيلي زود برآشفته از خواب مصنوعي ...
تریسی دانشجوی تنهای سال اول کالج در نیویورک است. او تجربه زندگی در این شهر شلوغ و پر زرق و برق را ندارد. او توسط دوست دیوانه اش اغوا شده و از این تنهایی درآمده ...
"کاترین کانکلین" دانشجوی فلسفه پس از تبدیل شدن به یک خوناشام تلاش می کند با زندگی جدید خود کنار بیاید در حالیکه با وسوسه خود برای خوردن خون انسان روبروست...
“چارلی” پس از بیست سال از زندان آزاد میشود و به شهر خود باز میگردد، اما متوجه میشود که پسرش توسط رئیس باند قاچاق ربوده شده، پس به دنبال پسرش میرود …