وقتی پدر و مادر انجی به طرز غم انگیزی از دنیا می روند، دنیای او زیر و رو می شود. با این مصیبت برادر بزرگترش، مایکل نزد او بازمی گردد، برادری که از دوران کودکی او را ندیده است.
در حالی که با افسردگی مبارزه می کند، کلاریس در یک پناهگاه زنان داوطلب می شود و با یک بازمانده خشونت خانگی دوست می شود، اما متوجه می شود که زن جوان چیزهای بیشتری از آنچه او فاش می کند وجود دارد.
"آوا" پس از اینکه یک صبح به خانه اش باز میگردد متوجه می شود که فردی کاملاً شبیه به او در تخت خوابش حضور دارد. او در اصل یک فراری می باشد که در زمان ...