"مونا گری" دختر بیست ساله انزوا طلبی است بعد از این که پدرش بیمار می شود به عنوان فرزند رو به ریاضیات میاورد. از طرفی او به عنوان یک بزرگسال باید به دانش آموزانش درس ...
داستان چهار خواهر که برای جلوگیری از فروش خانه، به تنهایی با بهسازی خانه روبرو می شوند. اما عقده های عاشقانه آنها که سرمنشا آن پسر همسایه می باشد، شعله های حسادت و بدبینی را در وجودشان به وجود می آورد.
سوزان در سن شش سالگی،شاهد قتل پدرش توسط مادرش می شود, بیست و پنج سال بعد، او به عنوان استاد روانشناسی مشغول به کار است؛ اما از اینکه همچون مادرش تبدیل به مجرم شود, واهمه دارد.
یک پسر بد ایرلندی اهل بوستون جنوبی به نام "دنی کوئین"، از نیویورک به خانه باز می گردد و بین دوستانش که توسط یک گروه مافیای ایرلندی پشتیبانی می شوند و خانواده اش که عضو دیگری از این گروه هستند، گیر می افتد
داستان "آستین کیترج" ده ساله که توسط پدرش برای زندگی پیش پدر بزرگ و مادر بزرگ خود در مزرعه ای در ورمونت فرستاده می شود، جایی که او ماجراهایی را تجربه می کند و پرده از اسرار خانوادگی خود بر می دارد.
در سپتامبر سال 1973،چارلز هورمن روزنامه نگار آمریکایی به همراه دوست خود تری سیمون به شیلی سفر می کند تا با همسرش بث ملاقات کرده و او را به نیویورک بازگرداند.اما او با کوتایی نظامی ...
در سال ۱۹۴۱ ، هنگ کنگ کازابلانکا از شرق ، شهری پر از پناهندگان جنگ ، سودجویان و جاسوسان بود. با حمله ناگهانی سربازان ژاپنی ، وعده کریسمس سرباز کانادایی در نبرد هنگ کنگ شکسته می شود.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...