داستان دو رقیب و کمدین کهنه کار به نام های دانا گولد و بابکت گلدتویت، که از سانحه رانندگی تقریباً مرگبار خود جزئیات کمی به یاد دارند، به جاده بازمیگردند و به سراسر جنوب آمریکا سفر میکنند.
دکتری شرور بنام “وان هامسترویال” از زندان فرار میکند و بلافاصله بر روی یک موجود جدید به نام “لروی” شروع به کار میکند که دقیقاً شبیه به “استیچ”، موجود فضایی مهربان است. دکتر او را به زمین میفرستد تا همه چیز را خراب کند. برای شکست برنامه دکتر، لیلوی جوان
"کانی دویل" 18 ساله و حامله است. زمانی که دوست پسرش او را پس می زند، به صورت تصادفی سوار قطاری می شود که آنجا با "هیو وینتربورن" و "پاتریشا" همسرش که او هم حامله ...
Summary: A Pulitzer Prize winning photographer named Mosley gets kicked off his job by his boss (Bobcat Goldthwait) for not taking sensational pictures consistently. He finds an old camera in a ...
«هرکول» فرزند ايزدان يوناني، در کودکي به دست افراد «هادس»، فرمانرواي دنياي مردگان، ربوده و مجبور به زندگي با انسان ها مي شود. او پس از نوشيدن معجوني، به موجودي نيمه ايزد – نيمه انسان ...
"فرانک کراس" مدیر یک ایستگاه تلویزیونی است که قصد دارند اقتباسی زنده از سرود کریسمس "دیکنز" را اجرا کنند.دوران کودکی او آنچنان که باید لذتبخش نبود و او علاقه زیادی به روح کریسمس ندارد.با کمک ...
وقتی بودجه پلیس کاهش پیدا می کند، فرماندار اعلام می کند یکی از آکادمیها باید تعطیل شوند.برای منصفانه بودن این کار، دو آکادمی باید با هم برای ماندن در صحنه رقابت کنند و...