هالووین سال ۱۹۸۹ است، سم و جاش، دو دوست صمیمی، سعی میکنند از آخرین شب شیطانشان قبل از فارغالتحصیلی از دبیرستان لذت ببرند. اما وقتی این دو رفیق و گروهی از دوستانشان در مسیرشان به یک کنسرت راک، از مسیر منحرف میشوند، با یک انبار قدیمی متروکه مواجه میشوند و شیطان درونشان بیدار میشود، دردسرهایی پیش میآید. حالا این وظیفه سم و جاش است که راهی برای محافظت از دوستانشان و شکست دادن موجوداتی که در "انبار" کمین کردهاند، پیدا کنند.
ممنوعیت هالووین اکنون در دره هلن برداشته شده است، و دختران خانواده گاما تاو پسی، میشل را مسئول خانه جن زده سالانه خود میدانند. متأسفانه برای میشل، برخی از ترفندها یا درمانگران ناخوانده از گذشته او در حال ضربه زدن هستند.
زنیا،اوهایو.شهری کوچک و ساکت که پس از برخورد گردباد با آن در سال 1970 هیچگاه ترمیم نشد."سولومون" و دوستش "تاملر" نوجوانانی هستند که کاری جز تلف کردن وقت خود ندارند و...
هنگام اسارت « ريچارد شيردل » ( هانتر ) به دست اتريشى ها ، شاهزاده ى خبيث ، « جان » ( رينز ) خود را فرمانرواى انگلستان اعلام مى كند. شواليه اى به نام ...
در یکی شهر های کوچک تگزاس، مردی بنام برنی با یک زن بیوه ثروتمند آشنا شده، و بعد از کشتن آن زن برای بدست آوردن ثروتش، دست به هر کاری میزند تا مردم شهر باور ...
جینی در شهرشان یک تازه وارد است. او با لین آشنا می شود. لین علاقه بسیاری به رقصیدن دارد. زمانی که یک مسابقه جهت انتخاب یک زوج رقاص برای تلویزیون برگزار میشود، جینی و لین ...
«شاهزاده خانم پئي پئي» (ليو) از شهر ممنوع ربوده و به امريکا برده مي شود و «چون وانگ» (چان)، يکي از گاردهاي امپراتوري، براي پيدا کردن او وارد عمل مي شود. «وانگ» در ايالت نوادا ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...