داستان فیلم درباره کیم تایلر می باشد گ که قرار است عروسی رویاهایش را در حیاط خانه پدر و مادرش برگزار کند، اما همسر سابق و عشق اولش که اتفاقاً پدر و مادرش همسایه هستند، مدام ظاهر می شود.
دختری جوان پس از پیوستن به خانواده اش که او را سالها پیش در مبارزه با کمونیست مجارستان رها کرده اند، تلاش می کند جایگاه خود را در دنیای اطرافش پیدا کند...
لری و داگ زوجی کهنسال، چند روز قبل از عروسی خواهر کوچک لوری، بی با جیسون از یکدیگر جدا شدند. به منظور برهم نخوردن عروسی، زن و شوهر تصمیم می گیرند وانمود کنند که تا آخر هفته هنوز با هم هستند.
این فیلم در مورد یک دانشجوی تازه وارد بنام «متیو» است که در یک آسانسور، در حالی که برق ها قطع شده است، دختر رویاهایش را ملاقات می کند. متیو هیچ گاه چهره ی او ...
به "كاترین"، وکیل امور طلاق، گفته می شود كه سرنوشت او به مردی به نام "مایكل" بستگی دارد به همین خاطر او می خواهد "مایکل" را پیدا کند. آیا پیدا کردن او به همین سادگی هاست؟
پانزده سال پیش، دو دختر نوجوان در اردوگاهی به قتل رسیدند. قتل آنها توسط حیوانها گمانه زنی شد و قاتل آنها هرگز پیدا نشد اما چیزی وحشتناک هنوز در آن جنگل ها منتظر است ...
فلیکس گریستون پس از بازنشستگی زودرس، یک عینک عجیب میخرد که با زدن آن دختری را مشاهده میکند که به مرور عاشقش شده و این اتفاق به ضرر رابطه او با همسر و دخترش است.
اقتصاد جهانی در حال فروپاشی است. بجران انرژی بوجود آمده و کمبود آن باعث ایجاد تنش میان مردم شده است. حال عده ای در پی از کار انداختن ساعت جهانی میباشند...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...