«عشای ربانی سیاه» که از رویدادهای واقعی الهام گرفته شده، در یک دوره ۲۴ ساعته در فلوریدا در زمستان ۱۹۷۸ اتفاق میافتد، زمانی که دختران دانشجو توسط یک قاتل زنجیرهای مورد آزار و اذیت قرار میگیرند.
لولا جیمز تلاش میکند تا پول کافی برای بیرون آوردن برادر کوچکش، آرلو، از خانهی مسمومشان پسانداز کند. آرلو او را امیدوار نگه میدارد، تا اینکه در یک شب غمانگیز، تمام دنیایش از ریشه کنده میشود. از آن لحظه به بعد، هیچ چیز دیگر مثل قبل نخواهد بود.
تیم شرور سابق مگامایند، سندیکای رستاخیز، بازگشته است. قهرمان آبی تازه تاجگذاری شده ما اکنون باید ظاهر شیطانی خود را حفظ کند تا زمانی که بتواند دوستانش را جمع کند تا جلوی همتیمیهای شرور سابق خود را که قصد پرتاب مترو سیتی به ماه را دارند، بگیرد.
شش ماه پس از آغاز ماموریت انفرادیاش در لبه منظومه شمسی، فضانوردی که نگران وضعیت زندگیاش در زمین است، موجودی باستانی را که در اعماق سفینهاش کشف میکند، پیدا میکند و...
هونگ، راننده کامیون کانتینری، زندگی ایدهآلی را با دختر کوچکش، آن، سپری میکند. پدر و دختر در هر سفر با کامیون کانتینری نارنجی خود، نزدیکترین همراهان میشوند. زندگی به همین منوال ادامه مییابد تا اینکه آن مجبور میشود پدرش را برای رفتن به مدرسه ترک کند. روزی به هونگ اطلاع داده میشود که آن از افسردگی شدید رنج میبرد. هونگ با تکیه بر مهارتهای قدیمی خود در گذشته و کشف حقیقت، از فهمیدن اینکه دختر کوچکش توسط یک مرد غریبه ربوده شده، خشمگین و دردناک میشود. شروع
مکس رویای ساختن دیوارهای سبز برای هتلهای پنج ستاره را در سر نمیپروراند. او که یک طراح فضای سبز سرسخت، متعهد اما گوشهگیر است، برای ایجاد یک باغ وحشی، بدون حصار، در قلب مرکز شهر مارسی میجنگد: منطقهای گیاهی که برای همه باز است. پس از سالها رد شدن، پروژه او به مرحله نهایی یک مسابقه معماری رسید. برای مکس، این آخرین فرصت برای رساندن اکسیژن به مردمی است که در جهنم شهری، زیر آفتاب سوزان، در حال خفه شدن هستند.
جنیفر روجیرز، پیانیست چیرهدست بیست و سه ساله، بیشتر عمرش را با یک راز وحشتناک زندگی کرده است. وقتی او در مسابقه مشهور جهانی ملکه الیزابت شرکت میکند، خاطره یک تجربه آسیبزای دوران کودکی دوباره به ذهنش خطور میکند.
یک زوج در یک اردوگاه قدیمی، کمپ جدیدی راهاندازی میکنند که آنها را به گذشتهای ترسناک متصل میکند و راز ۲۰ سالهای را که مربوط به گم شدن یک دختر جوان است، آشکار میکند. همزمان با وقوع رویدادهای وهمآور، آنها باید با نیروهایی که با یک جنایت وحشیانه مرتبط هستند، مقابله کنند.
جانی آرزو دارد روزی رانندهی ماشینهای مسابقهای شود. او در لاس وگاس با یک کلاهبردار جوان همجنسگرا آشنا میشود که او را به ملاقات دوستان/دارودستهاش و "مادرش"، یک فاحشهی سابق و غیره میبرد.
یک فیلمساز مشتاق برای متقاعد کردن آن هاتاوی، بازیگر هالیوود، برای بازی در فیلمش، دست به کارهای عجیب و غریبی میزند. این اولین قسمت از سهگانهی آدریان توفی است که شامل «ما دنیا را به خواب میبریم» و «پیور» میشود.
"تانیا" به همراه پسرش برای دیدن نامزدش از مسکو عازم لندن می شود.اما وقتی او خود را نشان نمی دهد و اداره مهاجرت قصد ارسال آنها به مسکو را می کند،"تانیا" درخواست پناهندگی سیاسی می ...
"فایونا" کارگزار املاک در نیویورک توسط دوسـت پسرش "نیت" فریب میخورد ، او برای بازیابی زندگی خود تصمیم میگیرد تا به پیش خانواده خود برود اما طولی نمیکشد که متوجه میشود "نیت" با دختره دیگری ...
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...