نامهای عاشقانه از کارگردان شان وانگ به نای نای و وای پو، یک تیم مادربزرگ فوقالعاده که میرقصند، حرکات کششی انجام میدهند و غمهایشان را با باد معده از بین میبرند.
داستان فیلم در مورد جولز است که مورد حملهی وحشتناک همجنسگراستیزانه قرار میگیرد و زندگی و حرفهاش را نابود میکند. مدتی پس از آن اتفاق، او در یک سونای همجنسگرایان با پرستون، یکی از مهاجمانش، روبرو میشود. او میخواهد انتقام بگیرد.
در جریان یک تخلیه خانه در مادرید، دانی با پولهای پنهان، نقشه فساد پلیس و جرمی روبرو میشود که او را مجبور میکند برای نجات جانش در سرزمینی متخاصم که اقتدارش بیارزش است، فرار کند.
پاول وارث ثروتمند و صاحب هتل معتبر بلگراد است. وقتی زندگی آرام او توسط مافیای بلگراد، یک عروس دیوانه، عشق قدیمی و اقوام عجیب و غریب بهم میریزد، تبدیل به ماجراجوییای میشود که در آن هر چیزی ممکن است.
یک دانشجوی روزنامهنگاری جاهطلب، اسیر یک خبرنگار محترم اما بیرحم میشود که او به شدت تلاش میکند او را تحت تأثیر قرار دهد، حتی اگر این به معنای دستکاری آخرین داستان او - و خودِ ایده حقیقت - باشد.
در آینده ای نزدیک، "یوفیزی" و "لوک" به منطقه ای جنگ زده و دورافتاده در رومانی می روند تا "الیزابت" را نجات داده و کار خوناشام را یکبار برای همیشه تمام کنند.در میان راه آنها ...
گروهی از سارقان قصد دارند با دزدیدن محمولهای از قرصهای ضدبارداری از بیمارستان زنان و زایمان فینیشم، ثروت خود را به دست آورند. آنها با لباس مبدل وارد بیمارستان میشوند، اما همه چیز طبق نقشه پیش نمیرود.
این داستان کشمکشهای صنعتی در کارخانهی توالت WC Boggs است. ویک اسپنر نمایندهی اتحادیه است که بیدرنگ اعتصاب را اعلام میکند؛ در نهایت همه از او خسته میشوند. این همچنین فرصت ایدهآلی برای کلی جوکهای مربوط به توالت است...
وقتی اهالی یک شهر متوجه میشوند که بابانوئل به دلیل یک نامه توهینآمیز، آن را از برنامه تحویل مرسولات خود حذف کرده است، باید راهی برای تغییر نظر او پیدا کنند.
زندگی ادل زمانی که با اما آشنا می شود، به کلی تغییر می کند. اما زنی جوان است با موهای آبی است که به ادل کمک می کند تا به چیزهایی که برایش دست نیافتنی ...
ویکتور (ویلیام لوی) یکی از خوش تیپ ترین مردان جهان است ، اما او راز عمیقی دارد – او یک آدمکش خونسرد است. ویکتور بزرگ شده است تا فقط یک کاری را انجام دهد و آن کشتن برای پول است.. هنگامی که او به خانه رییس بی رحم باند مواد مخدرفرستاده می شود تا آخرین پول خود را برای انجام قتل دریافت کند ، با زنی زیبا به نام سارای (آلیشیا سانز) روبرو می شود که مجبور شده است 9 سال آخر عمر خود را با رییس باند مواد مخدر بگذراند. پس ازآنکه ویکتور آنجا را ترک میکند ، سارا شانس خود را برای آزادی با مخفی شدن درماشین امتحان می کند. اما اوضاع طبق برنامه پیش نمی رود و به جای آنکه به خانه خود بازگردد ، خود را در چنگال مرد خطرناک دیگری می بیند. هنگام فرار از رییس باند مواد مخدر و افراد بی رحمش ، ویکتور با وجدان خود روبرو می شود و او این خطر را می پذیرد که باید از اسیرش محافظت کند. در پایان ، جذابیت سارای ناخودآگاه بر ویکتور اثر غیرقابل انکاری می گذارد و او را در آغوش یک قاتل قرار می دهد..
ديانا، با رضايت و خوشحالي با پائولو ازدواج كرده ، اما به خاطر شور و اشتياق شديد او به روابط جنسي ، معمولا به روابط جنسي كوناه مدت پايان مي دهد. او اين موضوع ...
چهار دختر دانشجو در زمان تعطیلات بهاری خود بعد از دزدی از یک رستوران به زندان می افتند اما یک دلال مواد مخدر برای آنها وثیقه گذاشته و انها را آزاد می کند تا آنها ...
داریو یک ناشر خرده پا است. او به فستیوال ادبی مانتووا ملحق میشود. همسرش مارتا، او را به خاطر این کارش سرزنش میکند. لئون یک عکاس فرانسوی است. زمانی که داریو مشغول به کارهای خود ...
فیلم در ایالتی اشغال شده در قسمت آلمانی ایتالیا در سال 1944 میگذرد. چهار مرد اصلی ماجرا به ترتیب دوک، اسقف، عالیجناب و رئیس جمهور خوانده میشوند. آنها در وهله اول موافقت میکنند که با ...
مورفی که یک آمریکایی ساکن فرانسه است با دختری به نام الکترا وارد رابطه ای پرهیجان و داغ می شود ولی وقتی آنها همسایه زیبایشان را به خانه دعوت می کنند همه چیز تغییر می ...
داستان در فصل تابستان و در شهر نیویورک میگذرد که دختری در اولین دیدار با یک پسر، عاشقش می شود. آنها پس از مدتی قرار میگذارند تا در یک مهمانی که در شبی خاص برگزار ...